Web Analytics Made Easy - Statcounter

صفحات اول روزنامه‌های بریتانیا پس از انتشار مجموعه مستند شش قسمتی دوک و دوشس ساسکس در نتفلیکس مملو از خشم و ناراحتی بود. روزنامه گاردین با لوسی منگن، منتقد تلویزیون، مصاحبه کرده است و عنوان آن را «دیوانگی جدید، با داستانی قدیمی» گذاشته است.

به گزارش گاردین، منگن به صراحت می‌گوید که «خیلی کسالت‌آور بود تا آنجا تقریباً صبحانه‌ام را بالا آوردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

» دیلی میل شدیداً از این زوج سلطنتی انتقاد کرده است و با استناد به منتقدانی که این زوج را متهم می‌کنند که می‌خواهند سلطنت را سرنگون کنند، کل داستان را به‌عنوان «حمله به میراث ملکه» توصیف می‌کند. تلگراف نیز موضوع مشابهی را دنبال می‌کند. پس از اینکه در این مستند از کشور‌های مشترک‌المنافع تحت عنوان «امپراتوری ۰.۲» نام برده می‌شود، تلگراف نوشت که «این نمایش یک ضربه مستقیم به میراث ملکه فقید بود.»

این روزنامه همچنین به نقل از منابع سلطنتی این مستند را «وحشتناک و از نظر واقعی نادرست» خطاب کرد و گفت که این مستند اهانتی به یاد و خاطره ملکه الیزابت است. منتقد تایمز این مستند را یک «سریال آبکی» توصیف و ادعا می‌کند که کاخ باکینگهام از اظهارنظر درباره این سریال خودداری کرده‌اند.

این روزنامه نیز مستند هری و مگان را توهینی به ملکه فقید دانسته است. دیلی میرر در تیتر خود آورده است که «این سیرک سلطنتی را متوقف کنید». دیلی میرر این زوج را متهم می‌کند که به‌دنبال «دامن زدن به اختلافات در خانواده سلطنتی هستند» درحالی‌که مردم عادی با بحران تورم دست و پنجه نرم می‌کنند.

این روزنامه همچنین گزارش می‌دهد که شاهزاده ویلیام از ادعا‌های مطرح‌شده در این مستند «کاملاً خشمگین» است و البته شکاف بین برادران را «نزاع ناشایست» توصیف می‌کند. مترو این بخش از گفته‌های شاهزاده هری را برجسته کرده است که «اعضای خانواده سلطنتی برای عشق ازدواج نمی‌کنند» که در واقع تلنگری آشکار به شاهزاده ویلیام و شاه چارلز است.

اکسپرس می‌نویسد: خانواده سلطنتی از توهین‌های هری «عمیقاً ناراحت» شده‌اند. این روزنامه در کنار چاپ عکسی از شاه چارلز گزارش می‌دهد که «شاهزاده هری جنگ برعلیه سلطنت را آغاز کرده است.» تیتر روزنامه سان از بقیه روزنامه‌ها تند و تیزتر است: «هری کریه». این روزنامه در سال ۲۰۰۵ نیز او را «هری نازی» نامیده بود.

مستند هری و مگان واقعاً درباره چیست؟

شاهزاده هری و مگان مارکل در مستند جدید و جنجالی نتفلیکس که پنجشنبه منتشر شد، آنچه را که «استثمار و رشوه» در مطبوعات بریتانیا خوانده‌اند، شدیداً مورد انتقاد قرار داده‌اند. دوک و دوشس ساسکس در سریالی که به قول آن‌ها «حقیقت کامل» پشت زندگی این زوج در خانواده سلطنتی بریتانیا را افشا می‌کند، «سوگیری ناخودآگاه» در مورد مسائل نژادپرستانه در کاخ باکینگهام را محکوم می‌کنند.

در قسمت آغازین، هری انتشار مستند را به‌عنوان یک «وظیفه و خدمت» توصیف می‌کند. این مستند یکی از مجموعه برنامه‌هایی است که این زوج در چارچوب یک قرارداد تجاری با نتفلیکس تولید می‌کنند. این مینی‌سریال شش‌قسمتی با عنوان «هری و مگان» جزئیات جدیدی از معرفی آن‌ها در سال ۲۰۱۶ را از طریق یک دوست مشترک در اسنپ‌چت فاش می‌کند.

هری در اپیزود ابتدایی می‌گوید: «احساس می‌کنم که بخشی از این خانواده هستم... وظیفه من است که این استثمار و رشوه را که در رسانه‌های ما رخنه کرده است، کشف کنم.» سه قسمت اول این مجموعه روز پنجشنبه منتشر شد و قسمت بعدی آن هفته آینده منتشر خواهد شد. اما در قسمت‌های منتشرشده تاکنون، به رغم انتقاداتی در مورد تکراری بودن و نداشتن جذابیت مطرح شده است، جزئیات جالب توجهی افشا می‌شود. با این حال، در طول مستند، سعی شده تا از طرح سوالات دشوار و چالشی خودداری شود و هیچ صدای انتقادی نیز به گوش نمی‌رسد. این زوج مرتباً و در تمامی صحنه‌ها در حال به رخ کشیدن خود به بینندگان هستند.

به‌عنوان مثال، برادر هری، ویلیام، شاهزاده ولز، تنها به‌طور خلاصه در مونتاژی از عکس‌های دوران کودکی ظاهر می‌شود و اشاره چندانی به دشمنی‌ها و رقابت‌های گسترده بین این زوج و سایر اعضای خانواده سلطنتی در سال‌های اخیر وجود ندارد.

همچنین در مورد سایر اعضای خاندان سلطنتی نیز مطلب خاصی گفته نمی‌شود. در ابتدای مستند عنوان می‌شود که اعضای خانواده سلطنتی «از اظهارنظر درباره محتوای این سریال خودداری کردند». با این حال، یک منبع ارشد سلطنتی تایید کرد که نه کاخ باکینگهام، کاخ کنزینگتون و نه هیچ‌یک از اعضای خانواده سلطنتی اطلاعی در مورد این سریال و محتوای آن ندارند.

تبانی کاخ و مطبوعات بریتانیا

یکی از موضوعات کلیدی که در سرتاسر سریال روی آن تأکید می‌شود، نقد مطبوعات بریتانیایی است که هری آن را به‌عنوان «همکاری با کاخ باکینگهام برای اطمینان از پوشش مداوم رسانه‌ها توصیف می‌کند.» او روزنامه‌های بریتانیایی را به‌شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد و مرتباً آن‌ها را به دریافت رشوه و اتخاد رویکرد‌های غیراخلاقی و غیرحرفه‌ای متهم می‌کند.

در اپیزود سوم، دوک ساسکس به یک لیست سلطنتی اشاره می‌کند که از طریق آن به رسانه‌های مختلف مطبوعاتی و پخش‌کننده‌ها جایگاه‌هایی داده می‌شود تا اخبار اعضای خانواده را پوشش دهند و آن را به تیم روابط عمومی کاخ تشبیه می‌کند. کاخ باکینگهام بلافاصله به درخواست گاردین برای اظهارنظر در مورد این ادعا‌ها پاسخ نداد.

هری می‌گوید: «همه اخبار سلطنتی از این طریق به رسانه‌ها انتقال می‌یابد، اما معضل در اینجاست که آن‌ها داستان‌های پرآب‌وتاب می‌خواهند و نه حقیقت.» هری همچنین به مصاحبه شرم‌آور بی‌بی‌سی با مادرش، پرنسس‌دیانا، اشاره می‌کند. او در حالی که اذعان می‌کند مصاحبه با ابزار‌های «فریبکارانه» ترتیب داده شده بود، می‌گوید: «مادرم از حقایق زندگی خود صحبت کرد.»

اتهامات بیشتر در مورد نژادپرستی در خانواده سلطنتی

این مستند همچنین به مصاحبه قبلی و جنجالی با اپرا وینفری می‌پردازد که در آن این زوج ادعا‌هایی را مبنی بر نژادپرستی در خانواده سلطنتی مطرح کرده بودند.

هری می‌گوید وقتی مگان، اولین عضو غیرسلطنتی خانواده سلطنتی، با نژادپرستی در رسانه‌ها مواجه شد، دیگر اعضای خانواده‌اش از این زوج حمایت نکردند. با این حال، به نظر می‌رسد این زوج اتهامات خود علیه خانواده را تعدیل می‌کنند و به چنین تبعیض نژادی به‌عنوان «سوگیری ناخودآگاه» اشاره می‌کنند. به نظر می‌رسد هری در دفاع از رابطه‌اش با مگان، به پدرش، شاه چارلز سوم، و برادرش، ویلیام، ضرباتی ملایم وارد می‌کند.

منبع: روزنامه هم‌میهن

منبع: فرارو

کلیدواژه: اعضای خانواده سلطنتی خانواده سلطنتی کاخ باکینگهام هری و مگان رسانه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۷۰۷۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟

فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شده‌ترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.

قسمت اول گزارش فرارو با عنوان "آیا صدام حسین واقعا "دیوانه خاورمیانه" بود منتشر شد. در گزارش اول به بررسی نظرات مورتون پست درباره صدام پرداخته شد. در ادامه قسمت دوم گزارش را می‌خوانیم:

دیدگاه‌های روانکاوانه دیگر درباره صدام

از دیگر روانشناسانی که به بررسی ویژگی‌های روانی صدام پرداخته اند می‌توان به "اوبری ایملمن" دانشیار روانشناسی در دانشگاه سنت جانز در امریکا اشاره کرد.

از دید او صدام حسین را می‌توان از نظر روانکاوانه در قالب سندرم "خودشیفتگی بدخیم" توصیف کرد. مولفه‌های اصلی این سندرم خودشیفتگی بیمارگونه، ویژگی‌های ضد اجتماعی، ویژگی‌های پارانوئید و پرخاشگری بدون محدودیت است.

او در این باره نوشته است: "صدام حسین خودشیفتگی بیمارگونه را از خود نشان می‌دهد الگویی شخصیتی که با بزرگ نشان دادن بیش از اندازه خود و اعتماد به نفس بیش از حد شناخته می‌شود تا حدی که فرد را از همدردی با درد و رنج آنان ناتوان می‌سازد. افراد دارای این ویژگی‌ها عاری از همدلی و رنج انسانی هستند که به آنان اجازه می‌دهد تا به همان راحتی که می‌خواهند دشمنان خود را وحشیانه حذف کرده و علیه مردم خود دست به جنایت بزنند".

او می‌افزاید: "چنین رهبران بی پرنسیب (فاقد اصول) و خودشیفته‌ای با احساس غرور و خودپسندی‌ای که دارند نسبت به رفاه و آسایش حال دیگران بی تفاوت هستند. آنان میل به استثمار دیگران را دارند و یا دست کم انتظار دارند از سوی دیگران برسمیت شناخته شده یا مورد توجه ویژه قرار گیرند بدون آن که مسئولیت‌های متقابلی را بپذیرند. نادیده گرفتن حقوق دیگران و گرایش به نادیده گرفتن قرارداد‌ها در آنان دیده می‌شود. آنان اعمال متهورانه را با خیال پردازی‌های گسترده و تعصبات صریح توجیه می‌کنند. این نظر توصیفی این عده ممکن است به عنوان افراد فاقد "سوپرایگو"* (فراخود) توصیف شوند که نشان دهنده بی وجدان بودن و بی اخلاق بودن در قبال سایرین است. این افراد، غیر وفادار و استثمارگر ویژگی‌های مشترکی با شیادان و شارلاتان‌های جامعه دارند. آنان نسبت به قربانیان شان کینه توز بوده و آنان را تحقیر می‌کنند. آنان در شیوه‌های نفوذ اجتماعی مهارت دارند.

آنان به بیگناهی تظاهر می‌کنند و در فریب دادن مکارانه دیگران با جذابیت و زرنگی شان مهارت دارند. جهت گیری اصلی آنان خیانت کردن به دیگران است و استدلال شان این است: "پیش از آن که آنان با شما این گونه رفتار کنند شما با آنان این گونه رفتار کنید". آنان با سبک حیله گرانه شان مدام درمحاسبات شان نقشه کشیده و دیگران را دستکاری می‌کنند. آنان خودمحور هستند نسبت به نیاز‌ها و حقوق دیگران بی تفاوت بوده و در شکار افراد ضعیف و آسیب پذیر مهارت دارند. آنان فاقد احساس گناه واقعی هستند و وجدان اجتماعی اندکی دارند و اصولا فرصت طلبانی هستند که از فریب دادن سایرین لذت می‌برند و به دلیل سهل اغوا شدن سایرین آنان را تحقیر می‌کنند".

ایملمن در ادامه تحلیل خود درباره ویژگی‌های روانی صدام به ویژگی‌های "ضد اجتماعی" (سایکوپاتیک) در او پرداخته و می‌نویسد:" وجدان اجتماعی ضعیف افراد خودشیفته بدخیم اساسا توسط منفعت شخصی اداره می‌شود. رهبر خودشیفته بدخیم همچون صدام با انگیزه‌های قدرت و خود بزرگ بینی هدایت می‌شود. با این وجود، غیر اخلاقی بودنش به او اجازه می‌دهد تا از عقاید اصولی و اعتقادات عمیق دیگران (برای مثال از ارزش‌های مذهبی یا شور ملی) برای تحکیم قدرت خود سوء استفاده کند.

مواجهه چنین افرادی با تهدید مجازات منصرف شان نمی‌کند. آنان به شکل منحصر بفردی در برابر انگیزه‌های اقتصادی، تحریم‌ها یا هر فشار دیگری که فاقد زور و استفاده از قوه قهریه باشد مقاومت می‌کنند. آن‌ها دارای ویژگی‌های ضد اجتماعی و اساسا حریص هستند. آنان احساس می‌کنند زندگی حق شان را به آنان نداده و دیگران سهمی بیش از حق شان دریافت کرده اند. بنابراین، حسادت میل به انتقام جویی در وجودشان برانگیخته می‌شود و آرزوی گرفتن چیزی را دارند که از آن محروم شده اند. از دید آنان تنها با در اختیار داشتن قدرت می‌توان به این حق دست یافت".

ایملمن اشاره می‌کند در پس‌نمایی بزرگ‌تر از شخصیت رهبرانی چون صدام ذهنیت پارانوئیدی و باور آنان به تحت محاصره قرار گرفتن وجود دارد و به همین خاطر چنین افرادی منزوی هستند. او می‌نویسد: "افرادی که در رأس قدرت هستند و دچار خودشیفتگی بدخیم و پارانوئیدند، تشنه قدرت، بی اعتماد و کینه توز نسبت به سایرین و هم چنین به شدت حسود هستند. آنان جنگ طلب بوده و میل بیرحمانه‌ای برای انتقام از دیگران و پیروز شدن بر آنان دارند. آنان بدخواهی‌ای که درون خود احساس می‌کنند را به دیگران نسبت می‌دهند. باور‌های آزاردهنده آنان ممکن است ابعادی تقریبا هذیانی به خود بگیرد. ویژگی بارز پارانویای بدخیم جهت گیری شدید نسبت قدرت و نیاز همزمان به مقاومت در برابر همه تاثیرات خارجی است.

این افراد سرسختانه به استقلال و اعتقاد به ارزش شخصی خود می‌چسبند. آنان انتقاد از خود را دارای انگیزه بدخواهانه به منظور تضعیف عزت نفس و خنثی کردن استعداد‌های شان و تسلیم شدن در مقابل اراده دیگران قلمداد می‌کنند. این رهبران امتیازات کمی می‌دهند و تمایل دارند تا جایی که لازم است خشونت را تشدید کنند و تا زمانی که دیگران تسلیم نشوند از تسلیم شدن خودداری می‌کنند. با این وجود، این رهبران بدخواه محدودیت‌ها پیش روی شان برای دستیابی به جاه طلبی‌های شان را تشخیص می‌دهند".

همانندی‌های روانی صدام با هیتلر

فردریک ال کولیج" و "دنیل ال سگال" پژوهشگران دانشگاه کلرادو با انجام پژوهشی که در نشریه روانشناسی نظامی در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد به این نتیجه رسیدند که صدام بسیاری از مولفه‌های اختلال شخصیتی "آدولف هیتلر" را داشته اگرچه از نظر آنان ویژگی سادیستی (دگرازار گرایانه) در صدام قوی‌تر از هیتلر بوده است. آنان در مقاله خود در این باره نوشته اند: "به نظر می‌رسد که یک مجموعه اختلال شخصیتی تحت عنوان چهار بزرگ برای این دو دیکتاتور وجود داشته و آنان سادیست، ضد اجتماعی، پارانوئید و خودشیفته بودند. هم چنین مشخص شد که صدام احتمالا برخی از صفات یا ویژگی‌های اسکیزوفرنی پارانوئید که در آن ذهن بیمار با واقعیت منطبق نیست را داشته است. پیامد‌های دیپلماسی و مذاکره با افرادی با چنین مشخصات شخصیتی این گونه بیان می‌شود:"او مردی خطرناک با تسلیحات خطرناک است".

آنان می‌افزایند: "افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به طور فراگیر نسبت به دیگران بی اعتماد و مشکوک هستند و انگیزه‌های دیگران را معمولا بدخواهانه تفسیر می‌کنند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً تصور می‌کنند که افراد دیگر از آنان سوء استفاده می‌کنند، به آنان آسیب می‌رسانند یا آنان را فریب می‌دهند حتی اگر هیچ گونه شواهدی برای حمایت از این دیدگاه شان وجود نداشته باشد. آنان در مورد وفاداری و امانتداری دوستان و اطرافیان شان دچار سوء ظن هستند. این الگو قطعا با شخصیت صدام انطباق دارد.

جلسه معروف او در سال ۱۹۷۹ میلادی با حضور نخبگان حزبی و مقام‌های ارشد شاهدی قوی است که نشان می‌دهد او دچار پارانویا بود. در آن جلسه او در حال سیگار کشیدن است و بیش از ۲۰۰ مقام عراقی در حال گوش دادن به سخنان اش هستند. او اعلام می‌کند که خائنانی در میان آنان هستند و دستور بازداشت شان را صادر می‌کند. او در آن جلسه اغلب می‌خندد و لبخند می‌زند. اعضای حزب به عنوان خیانتکار معرفی شده و به طور علنی تحقیر شده و برای اعدام از صفوف دیگر اعضا بیرون کشیده می‌شوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نسبت به دیگران دچار بی اعتنایی فراگیر هستند و مرتبا حقوق آنان را زیرپا می‌گذارند و نسبت به اقدامات آسیب زای خود برای دیگران احساس گناه نمی‌کنند. هم چنین، افراد خودشیفته ای، چون هیتلر و صدام همدلی کمی با دیگران دارند و یا اصولا احساس همدلی‌ای با سایرین ندارند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت سادیستی دارای الگوی فراگیر رفتار ظالمانه، تحقیرآمیز و پرخاشگرانه هستند. آنان از رنج روحی و جسمی دیگران لذت می‌برند، دروغ می‌گویند و به دیگران آسیب می‌رسانند و یا با استفاده از ایجاد ارعاب دیگران را وادار به انجام خواسته‌های خود می‌کنند. سادیست‌ها از ظلم یا خشونت فیزیکی به منظور تسلط بر یک رابطه استفاده می‌کنند و کنترل‌های رفتاری ضعیفی دارند. از این رو نیز نمونه‌های فراوانی در زندگی و اقدامات صدام نشان دهنده وجود این گونه اختلالات شخصیتی است. افراد پارانوئید اغلب بی اعتمادی و سوء ظن خود را به دیگران القا می‌کنند که هسته اصلی شخصیت و سازوکار دفاعی مرکزی آنان است. آنان از طریق فرافکنی تهمت آمیز و بدخواهانه خود به دیگران تهدید‌هایی را در جایی ایجاد می‌کنند که ممکن است قبلا وجود نداشته باشد.

درمان بیماران پارانوئید به شکلی غیرعادی دشوار است. با این وجود، افراد پارانوئید اغلب به طور شهودی به برخی افراد بیش از دیگران اعتماد دارند. در مذاکرات اولیه با صدام بر سر تسلیحات کشتار جمعی او احتمالا به برخی از مقام‌های دولتی بیش از دیگران اعتماد داشته است مانند اعتماد بیش‌تر به ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در مقایسه با اعتماد کم‌تر به عبدالله  ولیعهد عربستان سعودی یا اعتماد بیش‌تر به کالین پاول وزیر امور خارجه امریکا در مقایسه با اعتماد کم‌تر به جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا. معدود مقام‌های ارشد جهان که صدام ممکن بود برای مذاکره به آنان اعتماد پیدا می‌کرد باید صاحب قدرت می‌بودند.

افراد پارانوئید به افراد ضعیف اعتماد ندارند. ویژگی‌های ضد اجتماعی صدام عدم همدلی با دیگران، انتقام جویی و نترس بودن او در برابر تحریم‌ها و مجازات‌ها همگی باعث می‌شدند که مذاکرات با او فوق العاده دشوار شود. به نظر می‌رسید که صدام به نادیده گرفتن نظر بازرسان تسلیحاتی افتخار می‌کرد. این رفتار تا حد زیادی ناشی از الگوی شخصیت ضداجتماعی او بود. کاملا قابل پیش بینی بود که صدام به بازرسی تسلیحاتی بازرسان به عمثابه یک میدان نبرد می‌نگریست. انگیزه‌های او بدون شک ایجاد خشم و تحقیر بازرسان خارجی بود".


گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

منابع:

Coolidge, Frederick L. , Segal Daniel L. (۲۰۰۷) , Was Saddam Hussein Like Adolf Hitler? A Personality Disorder Investigation, Military Psychology.

Immelman, Aubrey (۲۰۰۳) , The Psychological Profile of Saddam Hussein, Unit for Study of Personality in Politics.

Post, Jerrold M. (۱۹۹۱) , Saddam Hussein of Iraq: A Political Psychology Profile, Political Psychology, Vol.۱۲, No.۲, pp. ۲۷۹-۲۸۹

دیگر خبرها

  • آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
  • جنجال جدید طلافروشان
  • با 11 مدال طلای کشتی، توقع یک طلا از تیم ملی، واقعا بی‌انصافی است
  • پوستر سپاهان برای بازی پرسپولیس بدون کری و جنجال
  • کری مک‌منمن با توخل: گفتم موفق باشی، نه اینکه ببری!
  • آیا زالو واقعا می‌تواند درمان کننده باشد؟
  • پایانی بر واکنش‌ها به جنجال نصیری نیست حمله تازه از یک اصلاح‌طلب
  • چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
  • واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی به کاهش قیمت دلار در روز‌های اخیر
  • قطعی ۱۷ ساعته آب منازل شهرک سازمانی والفجر در پرندک